قرعه افتاده به شعرم که بنام حسن است
محور سوز دلم جود و هشام حسن است
مرغ دل کرده سکون بر سر ایوان حسن
مست جود وکرم ار خواهی به جام حسن است
گشته ای دل لقبش سید اشباب جنان
این هم ازچشمه جوشان مقام حسن است
چه بگویم ز در لطف و کرمخانه او
بس بود حاتمیان جمله غلام حسن است
بر همه قشر جهان گفت چنین سبط نبی
درس ایثار وشرف متن پیام حسن است
در ره عشق امامان سهامی دارند
در ره دین خدا صلح سهام حسن است
حرف خام است ز خوفش به عدو صلح نمود
ترس وتسلیم تبرا ز مرام حسن است
پرسشی کرد صحابه ز امام عرفا
صلح با ظلم کجا نقش نظام حسن است؟!
از غریبی حسن بود چنین صلح نمود
لاجرم صلح خودش هم ز قیام حسن است
"متقی"گشته سوال امده بر خوان کرم
چون بگفتند کرمخوانه امام حسن است