اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

بسمه تعالی
با توکل به خدا و توسل بر چهارده معصوم وبلاگی برای انتشار اشعار مذهبی ایجاد کردم که ذاکران و مداحان و عاشقان بتوانند استفاده کنند و برای حقیر نیز فیضی هر چند اندک عاید شود.کپی کردن اشعار و مطالب این وبلاگ مانعی ندارد.سعی میشود متناسب با هر مناسبت اشعار مربوطه دروبلاگ قرار داده شود.
التماس دعا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۱۳۳ مطلب با موضوع «شعر فارسی» ثبت شده است

 بلبل به چمن نغمه سرا/آمدمه ایوان ولا

              عالم شده گلشن

آمدپسرشیرخدا/سرلشکراردوی وفا

           چشم همه روشن

آمدشرف اهل یقین/آرام دل ام بنین

                سردارشجاعت

نیروی دوبازوی حسین/سرلشکراردوی حسین

                حامی ولایت

ملک وفارا*سلطان ابالفضل

                    جان جان ابالفضل



بگرفته بغل غرق شعف/میبویدومیبوسدعلی

           آن قرص قمر را

بربازوی اوبوسه زند/ریزدبه رخ همچومهش

            او اشک بصررا

گویدکه توعباس منی/گرمی ده احساس منی

            ای صبروقرارم

ای گرمی بازارعلی/ای ماه شب تارعلی

            ای عز و وقارم

ملک وفارا*سلطان اباالفضل

                     جان جان ابالفضل



احسان ایلدی حی ازل/مولایه ویروب لطفیله بیر

                 سروچمن آرا

رعناقدی زیباگوزی وار/قاشلاری کمان سروروان

            بازوسی توانا

باخجاق اوگوزل قامتینه/داغلاردان آغیرصولتینه

                مولادیدی جان جان

خوش گلموسن ای آهوباخیش/دیللن منیله بیرجه دانیش

              ای روحیمه ریحان

سنسن غمیمه*پایان ابالفضل

                      جان جان ابالفضل



ای زندگیمون دادی دوزی/ای شام فراقون گونوزی

         لایلای گوزلیم یات

شکرایلیورم اللهیما/گل ویردی سنی گلشنیمه

            شیرین غزلیم یات

چوخ آغلاماای نازلی بالا/آچ گوزلرووی باخ گوزلیم

              قارداشون حسینه

آچ قوللارووی بوینوناسال/نازایلمه ای سروروان

             قارداشون حسینه

  سنسن غمیمه*پایان ابالفضل

                      جان جان ابالفضل

آرش قاسمی

فقیر روی حسینم که قبله ام عشق است

گدای کوی حسینم که قبله ام عشق است


به لطف دوست منم از تبار احبابش

محبّ کوی حسینم که قبله ام عشق است


به رسم عشق دعاگوی جمع عشّاقم

که راه پوی حسینم که قبله ام عشق است


چو پرچمی که نشان از طریقتی دارد

رهی به سوی حسینم که قبله ام عشق است


سر قنوت نمازم هر آن چه می گویم

به گفتگوی حسینم که قبله ام عشق است


من از سبوی ولایت شراب می نوشم

خراب خوی خسینم که قبله ام عشق است


مرا پناه به جز کشتی نجاتش نیست

پناه جوی حسینم که قبله ام عشق است


حسین کیست که در هر بلا هو التسلیم

همان که در وصف قالو بلا هو التسلیم


من از دیار حبیبم که مست دلدارم

هزار بار برای حسین جان دارم


من آن غلام سیاهم که رو سفید شوم

چو سر به خاک قدوم حسین بگذارم


ز جان نثاری عابس گرفته ام الهام

که در جهاد شجاعانه راه بسپارم


منم که فطرس پر سوخته به محضر دوست

همیشه وقت سلامش گرفته آمارم


قسم به بوسۀ احمد به زیر غبغب او

برای بوسه ای از گرد پاش بیمارم


به زلف باد صبا آشیانه می سازم

که هست حامل انفاس قدسی یارم


دخیل بادۀ سقّای تشنه می بندم

چنانچه تشنۀ صهبای آن علمدارم


خوشم که بر سر خود تاج انّما دارم

ز آل فاطمه ارباب انبیاء دارم  


ز کوی دوست خوشم هر بلا بگیرم من

دلی دهم جگری مبتلا بگیرم من


هزار سر شوم و روی نیزه بنشینم

پیاله ای چو ز جام بلا بگیرم من


به اعتبار چهل سال نوکری اینک

سزاست تذکرۀ کربلا بگیرم من


خدا نیاورد آندم که در همه عمرم

به غیر راه شهید ولا بگیرم من


نه در خوشی بشوم گم نه در بلا نا شکر

پیام لطف ز هر ابتلا بگیرم من


پل صراط که مشکل ترین گذرگاه است

به سادگی ز حبیبم صلا بگیرم من


چو داد هم وزن موی او نقره

نشسته ام  ز قدومش طلا بگیرم من


سؤال رزق خدا هم سلیقه می خواهد

گدا ز لقمه ای از آن عقیقه می خواهد


میان خانۀ زهرا عجب صفایی بود

سرور و شرور و شعف ورد آشنایی بود


ز طاق عرش معلّی ستاره می بارید

هبوط نور در آن بیت روشنایی بود


ز آسمان به زمین نه که از زمین به سما

شعاع تابش خورشید ماجرایی بود


قدوم عرشی سلطان عشق در یثرب

به روی بال ملائک عجب خدایی بود


بنای روضه از آن جا گذاشت پیغمبر

که بوسه زد به گلویش چه روضه هایی بود


به سینه می فشرد مصطفی حسینش را

که روی سینۀ احمد چه کربلایی بود


چه مایه ای ز سر انگشت جدّ خود نوشید

ز رنگ می الوان لبش حنایی بود


ولادت پسر فاطمه تماشایی است

شهادت پسر بوتراب غوغایی است

آرش قاسمی

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند


در اعتکاف گیسوی تو سال های سال

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند


در مسجد الحرام خم ابروان تو

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند


در محضر نگاه الهی تو مرا

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند


شب های جمعه که دل من مست کربلاست

از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند


با یک نگاهِ مادرت این جا رسیده ایم

با این دلی که فاطمه مذهب نوشته اند


از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

ما را فدای دلبر زینب نوشته اند


من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

اصلاً مرا غبار حرم می کنی بس است 


شرط نزول کوثر رحمت دعای توست

اصلاً تمام خلقت عالم برای توست


بالاتری ز درک تمام جهانیان

وقتی که انتهای جهان ابتدای توست


حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن

آنجا که از ازل اثر رد پای توست


بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد

رمز نجات اهل زمانه ولای توست


آسوده خاطران هیاهوی محشریم

وقتی رضای حضرت حق در رضای توست


فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین

تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست


در آستانة تو کسی نا امید نیست

صحن امیر علقمه دار الشفای توست


از ابتدای صبح ازل فضل می کنی

ما را گدای دست اباالفضل می کنی


وقتی که هست دوش نبی آسمان تو

یعنی تو از پیمبری و او از آن تو


فرزند خویش را به فدای تو کرده است

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو


معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

با بوسه های دم به دمش بر دهان تو


فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو


آوای «من أحب حسیناً» وزیده است

هر روز پنج مرتبه از آستان تو


ما از در حسینیه جایی نمی رویم

هستیم تا همیشه فقط در امان تو


هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو


این اشک ها برای دلم توشه می شود

اذن طواف مرقد شش گوشه می شود


حال و هوای قلب من امشب کبوتریست

وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست


شب های جمعه عکس حرم زنده می شود

تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست


ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت

با این حساب کار شما ذره پروریست


با تربت تو کام دلم را گشوده اند

آقا ارادتم به شما ارث مادریست


در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

اصلاً بنای هیات ما روضه محوریست


ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم

هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

آرش قاسمی

امشب براي فاطمه گوهر رسيده است

شادي به قلب و جان پيمبر رسيده است


حيدر نظاره كن كه دلبر رسيده است

مژده بده حسن برادر رسيده است


كوري چشم دشمن زهرا و مرتضي

حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا


او آمده تا كه خدايي كند مرا

مشغول كسب و كار گدايي كند مرا


بال و پرم دهد هوايي كند مرا

امشب زلطف كرببلايي كند مرا


او آمده تا كه مرا مبتلا كند

عاشق ترين گدا كند و پر بها كند


اي مدعي جذبه ي روحاني اش ببين

بالاترين رتبه ي عرفاني اش ببين


از كودكي قاري قراني اش ببين

عشاق اين قبيله ي سلماني اش ببين


مجنون اگر كه خواستي ز ايراني اش بخوان

اسلام ما همه زمسلماني اش بدان


اين بزم عيش بايم چه عالي است

اينقدر عالي است كه گويا خيالي است


فطرس به گريه گفت كه بالم چه بالي است !

جايش چقدر خواهر ارباب خالي است


اين بزم عيش بي مي و ساغر نمي شود

كامل بدون تك يل حيدر نمي شود


آن تك يلي كه علمدار كربلاست

ساقي خيمه ها و سپهدار كربلاست


اميد بچه هاست و سردار كربلاست

عشق حسين و زينب و غمخوار كربلاست


از مادر ادب ادب آفريده اند

يك بار جز احد ز او كي شنيده اند


وقتي رسيد شادي به اين انجمن رسيد

پايان غصه و درد و محن رسيد


خنده به لبهاي حسين و حسن رسيد

حيدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسيد


سائل بياوريد كرم بي حساب شد

دوران مستي و مي و جام و شراب شد


كودك كه در خانه ي مولا بزرگ شد

با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد


تحت تعلم حسنين تا بزرگ شد

شيري براي روز مبادا بزرگ شد


مشكي به دوش گرفت و به آب زد

مرحم به زخم هاي وجود رباب زد


رفت و نيامد و به حرم التهاب شد

روياي اب بود كه ديگر سراب شد


با تير حرمله علي اش تا كه خواب شد

شرمنده از خجالت او افتاب شد


حالا حسين يكه و تنها و دشمنان

صحبت ز سنگ هاي زمخت و سر سنان


مظلوم واقع شد عاقبتش هم غريب شد

عيساي خانواده شد و بر صليب شد


در سجدههاي عاشقي خدالتريب شد

جرمش چه بود حسين كه شيب الخضيب شد ؟


زينب كه بعد از او پيام آورش شده

يك شيرزن كه يك تنه خود لشگرش شده

آرش قاسمی

مهر دل آرایی نوگل طاهایی 

لاله گلزار و گلشن زهرایی 

جانم حسین جانم


کن نظر به مبتلایت یا حسین 

عاشقم به کربلایت یا حسین

خواهم از خدا که ای سلطان عشق 

جان من شود فدایت یا حسین


الله الله یا الله مبارک یا ثارالله 


محنت هجرانون رشته صبری کسور 

کرب وبلادن اوتور گور نجه دللر اسور 

جانم حسین جانم


من سنه بیر عاشق دیوانه ام 

شمع سن جمالیوه پروانه ام

باشیمه دوشوبدی عشقون یا حسین

غیریلن بو دهریده بیگانه ام


الله الله یا الله مبارک یا ثارالله 


روز ازل عالم والله حسین چی دی 

قنداقون عرشه گیدوب الله حسین چی دی 

جانم حسین جانم


یا حسین آدون دوشوبدی دیللره 

لطف ائله قاپوندا کی سائللره

اکبرین دوشور جمالی یادیمه 

هر زمان گوزوم دوشنده گوللره


الله الله یا الله مبارک یا ثارالله 


سن شرف هستی زاده زهراسن 

جان رسول الله عالمه مولاسن 

جانم حسین جانم


جان آلور او مه جمالون یاحسین 

جان ویرور دوباره خالون یا حسین

قرنلر اولور سالوبدور حیرته 

عالمی سنون جلالون یا حسین


الله الله یا الله مبارک یا ثارالله 

آرش قاسمی

سرور گلگون قبا آمد

یکه تاز کربلا آمد

جشن میلاد است

فاطمه شاد است

ای حسین جانم (2)

آرش قاسمی

تو عزیز عالمینی از همه خوبان سری

بر فلک مولا تویی و از ملک دل میبری

بر عاشقان خسته دل جان و جانانی

در کرامت دریایی

شیعیان را مولایی

نور چشم زهرایی

جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین


 ترکی


بوگجه گلدی جهانه دین حقین یاوری

مقدمون اولسون مبارک فاطمه نین دلبری

ائتمیش خجالت گول یوزون ماه رخشانی

سن نگار زهراسن

ماه آل طاهاسن

شیعیانه مولاسن

جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین



قورخورام جانیم چخا من کربلا دیه دیه

من سنی ویرم قسم غیرتلی اوغلون مهدیه

ویرعیدیانه بو گجه کرب و بلانی

گللم آه و نوایه

عاشقم کربلایه

صحرای پربلایه

جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین

آرش قاسمی

منم عاشقی که به عشقش دچارم

منم زائری که بهایی ندارم

منم بی قراری که دائم خمارم

منم سربه داری که عبد نگارم


منم مدحیه خوان دیوانه ی عشق

منم حلقه بر گوش میخانه ی عشق

آرش قاسمی

از عطر و بویت شده عالم گلستان

روشن ز نور رویت قلب شیعیان

ای نور چشم زهرا مقدم تو یا مولا

بادا مبارک بادا بادا مبارک

مولا مولا یا مولا مولا یا حسین(2)

آرش قاسمی

ای اشک‌ها ببارید از چشم‌ها چو باران

کز باغ وحی، با هم رفتند گلعذاران


خون از دو دیده جاری‌ست هنگام سوگواری‌ست

چشم مدینه گرید چون چشم سوگواران


دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا

خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران

آرش قاسمی