اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

بسمه تعالی
با توکل به خدا و توسل بر چهارده معصوم وبلاگی برای انتشار اشعار مذهبی ایجاد کردم که ذاکران و مداحان و عاشقان بتوانند استفاده کنند و برای حقیر نیز فیضی هر چند اندک عاید شود.کپی کردن اشعار و مطالب این وبلاگ مانعی ندارد.سعی میشود متناسب با هر مناسبت اشعار مربوطه دروبلاگ قرار داده شود.
التماس دعا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

اربعین آمد دلم را غم گرفت

بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش

ناله ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است

کاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند

مست مست از جام باقی آمدند

سینه ها آماج رگبار بلا

جای زخم ریسمان بر دستها

هوش از سر رفته و دل باخته

جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی

بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلبها پر شکوه از بیداد بود

آشنای قبر ها سجاد(ع) بود

رهبر زینب(س) امام راستین

حجت حق بود زین العابدین(ع)

با کلامش عمه را مغموم کرد

تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب

بر سر  آن قبر کلثوم و رباب

زخمهای این سفر سر باز کرد

هر کسی درد دلی آغاز کرد

زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت سفت

داستان این سفر را باز گفت

گفت ای سالار زینب السلام

ماه شام تارزینب السلام

بر تو پیغام سفر آورد ام

از فتوحاتم خبر آورده ام

کرد با من این مسیر عشق طی

راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید

از غم دوری تو قدم خمید

گر که دست رحمت و صبرت نبود

زینبت در راه کوفه مرده بود

ظلم دشمن تا که بی اندازه شد

ماجراهای سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود

غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟

گوییا دستان حیدر بسته بود

یاسها را جوهر نیلی زدند

مادرم را گوییا سیلی زدند

ازشماتت کردن دشمن مپرس

از سه ساله دخترت از من مپرس

شد سرت یک نیمه شب مهمان او

با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام

بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام

بارها از دوریت جان باختم

بین مقتل من تو را در یافتم

گر تو ای لب تشنه برداری سرت

حال نشناسی دگر این خواهرت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">