قصه کرب و بلا قصه شمشیر و سر است
نقل پیروزی خون بر لب شمشیر و زر است
شاه دین کشته نشد تا من و تو گریه کنیم
این حسین کشته سر جنگ حقوق بشر است
گریه البته که در عشق حسین زیبائیست
شیعه گی صرفا اگر تعزیه باشد ضرر است
کل پیغام حسین بن علی آزادیست
تو سری خور بشری بی ثمر و خیره سر است
سر سلطان شهیدان سر آزادی رفت
انقلابی که حسین کرده مگو مختصر است
با سر رفته سر نیزه حسین قهقهه زد
یعنی از عالم معنا سر من باخبر است
زندگانی حسین ثانیه به ثانیه اش
مظهر غیرت و آزادی و عشق و ثمر است
گاندی آن رهبر هندو ز حسین آموخت که
سرتعظیم نهادن به اجانب خطر است
زیر مرثیه عزیزان خفه شد کرب و بلا
این حماسه به خدا منشا خلق اثر است
گریه اندازه به جا باشد و بی جا بدعت
گریه از عشق حسین خوب نگویم هدر است
خودم از گریه کنان شه دینم گویم
کربلا گریه ندارد این حماسه هنر است
این حماسه نه که از جنس تخیل باشد
بحث شش دانگ دل و جرات و کار جگر است
ریشه کن کردن بیگانه جگر می خواهد
تیشه بر ریشه زدن پیشه دست تبر است
تیشه بر ریشه بدعت بزد اصحاب حسین
وه که در، دست حسین خون تبری معتبر است
قدرت خون بنگر هیبت شمشیر شکست
خون ز برنده ترین تیغه بگو تیزتر است
گرچه شمشیر قلم تیزتر از خون ببرد
ای «آقایی» قلمت خون حسین راسپراست
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.