ای نور چشم پدر چهره قمر شوم به قربانت
زیبایی های سحر غنچۀ تر فدای چشمانت
اشکت از جام بصر کرده سفر به روی مژگانت
دل ز وصلت غرق طرب
پر گشوده خنده به لب
نگار من زهرا بهار من زهرا
مرو به جایی از کنار من زهرا
من مست عصمت تو غیرت تو تو مست عرفانی
مریم در حسرت تو خدمت تو تو شاه نسوانی
ماندم در حیرت تو حکمت تو شریک قرآنی
صاحب جود و کرمی
بارک الله خوش قدمی
شفیع عقبایی امید طاهایی
قسم به میلادت عزیز بابایی
از هجر تو پدرت در همه شب خدا خدا می زد
گلهای دامن تو چون شکفد طراوت انگیزد
از عشق تو فاطمه جان جهان به پا خیزد
عاشقان اهل ولا
پیروان کرب و بلا
همه سلحشورند رشید و منصورند
مقابل طالم دلیر ومغرورند
میریزد دست پدر گل به سرت ورق ورق زهرا
میخیزد عطر لبت نشئه کنان طبق طبق زهرا
آری آری ز لبت می شنوم کلام حق زهرا
سینه ات گنجینۀ عشق
صورتت آیینۀ عشق
تو یاس خوشبویی نگار مه رویی
میان لبهایت خدا خدا گویی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.