عمّه جان باز آ که آمد یار شب در نیمه شب
گرم شد با اشک من بازار شب در نیمه شب
گــر ببیند لعـــل خونین نـگارم در بغـــل
خون چکد از دیده خونبار شب در نیمه شب
پرده برچیدم که روی حق عیان شد از طبق
فاش شد از پرده این اسرار شب در نیمه شب
کی شوم راضی که حق در پرده ماند تاسحر
من که خود شب زنده دارم کار شب درنیمه شب
این طبیبی که شفا می بارد از لعل لبش
مژده ها آورده بر بیمار شب درنیمه شب
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.