شنیدستم که در روز ازل آن خالق یکتا
بگفتا: کز می وصلم لبالب ساغری دارم
که می نوشد می وصلم، که می پوید ره عشقم؟
که می گوید که من در سر، عشق داوری دارم؟
تمام انبیاء زآن می به قدر حوصله خوردند
حسین بن علی گفتا: در این سودا سری دارم
ندا آمد دو دست بی گنه از تن جدا خواهم
بگفتا: حضرت عباس میر لشگری دارم
ندا آمد جوانی بایدت صد پاره از خنجر
بگفتا: هیجده ساله علی اکبری دارم
ندا آمد که طفلی را نشان تیر می خواهم
بگفتا: بارالها شیرخواره اصغری دارم
ندا آمد که مطبخ را گلستان می کنی یا نه؟
بگفتا: بارالها بهر آن مطبخ سری دارم
ندا آمد ز سیلی عارض گلنار می خواهم
بگفتا: بارالها یک سه ساله دختری دارم