یا رب ز دست صیاد این صید را رها کن
تا جان به سینه دارد از دام رسته باشد
روی پدر ندیده، دنبال سر دویده
من عاشقی ندیدم اینگونه خسته باشد
داغی به سینه دارد میل مدینه دارد
ای کاش راه رفتن خولی نبسته باشد
هرگز نداشت باور آن دلبر دلاور
پیمان آشنایی با او گسسته باشد
آخر غمش سر آمد، تا در طبق سر آمد
پر زد چو بلبلی که از لانه جسته باشد
شد خیره بر عزیزش، چشمان اشکریزش
گفتا چنین زیارت ما را خجسته باشد
بابا اگر نثار راهت گلی ندارم
در بازوانم عکس گل دسته دسته باشد
بابا کدام ظالم سر از تنت بریده
یا رب به حق عباس دستش شکسته باشد
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.