ای قوم خصومت مکنید این همه بامن
سعد اوغلی یدالله هوالفوزدی یامن
از عرش وزمین و ملک وانس بپرسید
شاهم به ثریا من وشاهم به سرامن
هر آنچه که در غیب و شهودو ملکوت است
دانم همه را من همه را من همه را من
از چوب بود فاصله تا حضرت آدم
باشد ز شما نیز همین فاصله با من
در هر سرموی من دلداده بهشتیست
با هرسرمو میکنم اظهار ثنا من
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این شعله ی عشقی که فکندم همه جا من
گر تیغ ببارد ز هوا باک ندارم
از هو بزنم دم نزنم دم ز هوا من
مستغرق خونم مکن ای شمر که غرقم
در روح خدا،روح خدا،روح خدا،من
آن زر که دهد وعده عمرسعد بود قلب
حقا که من از خاک کنم لعل وطلا من
دانشگه تدریس متون ملکی را
در کعبه خدا داردو در کرب وبلا من
با این که ز نه دایره بگذشته جلالم
با اینکه نگینم به ده آیات هدا من
تاجی به من تشنه نشان داده تبارک
سر می دهم ومی خرم آن را به بها من
هر زخم من تشنه جگر میکده ای هست
بیرون نبرم زنده تن از میکده ها من
ای ناوک وای خنجرو ای تیر ببارید
مشتاق پذیراییم از جمع شما من
اوخلار دیدی لبیک یاغیش مثلی توکولدی
بیر سینه کی میخانه ی وحییدی سوکولدی
بیر حده یتیشدی او شهین تاب وتوانی
بیر حربیه باغلیدی که پرواز ایده جانی
اول حربه نی ده حرمله ویردی اورگیندن
نه اولدی سوال ایتمه که مشکلدی بیانی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.