به اوج سعادت همائی علی
به سرّ خدا آشنائی علی
به بحر حوادث به طوفان سخت
به کشتیّ دین ناخدائی علی
جهان صورتی هست و معنی توئی
تو مافوق مدح و ثنائی علی
نزاید نظیرت دگر امّهات
چُنان گوهر پربهائی علی
به جز تو ندارند فریادرس
تو یار همه بی نوائی علی
بخواهند یاری ز تو ممکنات
تو مرآت واجب نمائی علی
خداوند شمشیر و علم و هنر
مبرّی ز ریب و ریائی علی
در اسماء حق اسم اعظم توئی
به جانت قسم هکذائی علی
شده در وجود تو اضداد جمع
منزّه ز چون و چرائی علی
یلِ شیرگیری به روز نبرد
به محراب، صاحب دعائی علی
به سر برده عمری به نان جوین
ولی بحر جود و سخائی علی
به شهر علوم پیمبر دری
تو منصوص در اِنَّمائی علی
بجائی به قرآن عَلیٌ حَکیم
به جای دگر قُل کَفائی علی
ز هر جای چون قطع امّید شد
تو بر ماسوا..َ. رجائی علی
تو گفتی ز من نیست اعظم خبر
به اعظم خبر مبتدائی علی
به قرآن توئی صالح المومنین
به حق معنی والضّحائی علی
ز یمن تو هستی شده پایدار
تو اِلّا پس از حرف لائی علی
چه آدم چه موسی چه عیسی چه نوح
تو بالاتر از انبیائی علی
به جز مصطفی افضل از کائنات
تو جان و دل مصطفائی علی
به قرب دَنی کرده احمد عروج
تو مخبر از آن ماجرائی علی
تکلّم خدا کرده با صوت تو
نگویم تو صاحب صدائی علی
به توصیفت آغاز و انجام نیست
تو آن ذات حیرت فزائی علی
به احمد بجائی سری از بدن
ندارید از هم جدائی علی
بود مهرت ایمان و بغض تو کفر
قسیم نعیم و عنائی علی
ز محشر ندارد حسینی هراس
تو سلطان روز جزائی علی