اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

((وبلاگ نشر اشعار ترکی و فارسی مذهبی))

اشعار مذهبی ترکی و فارسی

بسمه تعالی
با توکل به خدا و توسل بر چهارده معصوم وبلاگی برای انتشار اشعار مذهبی ایجاد کردم که ذاکران و مداحان و عاشقان بتوانند استفاده کنند و برای حقیر نیز فیضی هر چند اندک عاید شود.کپی کردن اشعار و مطالب این وبلاگ مانعی ندارد.سعی میشود متناسب با هر مناسبت اشعار مربوطه دروبلاگ قرار داده شود.
التماس دعا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد سازگار» ثبت شده است

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی


دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی

اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی


اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی


ای وای اگر برای افشای هر گناهم

گردند روز محشر هر عضو من گواهی


هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم

مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت

رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی


بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست

در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی


از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا

ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


تن خسته پا شکسته درها تمام بسته

جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی


آلودگی دل را با اشگ تو به شویم

تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم

کاورده ام علی را در عین روسیاهی


مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم

بی حب او نباشد طاعات جز تباهی

آرش قاسمی

گشته صاحب عزا دخت خیرالبشر

در فراق پدر در غم دو پسر

ابتاه ابتاه ابتاه گوید

یا حسن یا حسن یا رضا گوید

یا رسول ا... (2)





رحلت حضرت خاتم الانبیاست

اول غربت سیدالاوصیاست

آسمان گشته خیمه ی ماتم

خواجه ی عالم رفته از عالم

یا رسول ا... (2)





از نهاد علی خیزد این زمزمه

غربت آورده رو بر من و فاطمه

من که فتح بدر و احد کردم

باید اکنون خانه نشین گردم

یا رسول ا... (2)




شیعیان طشت خون را نظاره کنید

گریه بر جگر پاره پاره کنید

به خدا این بر همه معلوم است

که حسن بیش از همه مظلوم است

یا رسول ا... (2)





خیزد از طشت خون ناله ی وا حسن

یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن

همه ی عالم بر تو می گرید

چشم قاتل هم بر تو می گرید

یا رسول ا... (2)





ای خراسان بسوز در عزای رضا

گریه کن گریه کن در عزای رضا

که رضا جان داده غریبانه

مثل زهرا در گوشه ی خانه

یا رسول ا... (2)

آرش قاسمی

آسمان بر آن شده تا با زمین ساغر زند

مهر خندد بر مه و مه خنده بر اختر زند

عرشیان را مرغ دل سوی مدینه پر زند

حضرت روح الامین بیت الولا را در زند

بوسه بر خاک سرای موسی جعفر زند

دم ز وصف بضعه ی زهرا و پیغمبر زند


در کنار نجمه ماه مرتضی پیدا شده

یا به طور موسی کاظم رضا پیدا شده



آفرینش را به تن روح مجرّد آمده

مژده در ذیقعده از عیدی موءّید آمده

عالم خلقت به از خلد مخلّد آمده

جلوه گر حسن خدای حیّ سرمد آمده

شیر حق در کعبه یا در مکّه احمد آمده

اهل عالَم عالِم آل محمّد آمده


کیست این استاد دانشگاه کل حق را ولی است

قبله ی هفتم امام هشتم و سوّم علی است



ماه آمد در زمین شد آسمان پروانه اش

اختران دلداده خورشید فلک دیوانه اش

مرغ دل در بند دام و در هوای دانه اش

ملک دین از مقدمش آباد و دل ویرانه اش

خضر در بزم ولایت تشنه ی پیمانه اش

بحر رحمت جرعه ای از جام سقّاخانه اش


غیر از این مولا که عالم ملتجی بر او شود

کس ندیده شهریاری ضامن آهو شود



آتش از بهر مُحبّ او گلستان می شود

دوزخ از فیض نگاهش باغ رضوان می شود

اشک با یاد غمش دریای غفران می شود

درد با خاک رهش بی نسخه درمان می شود

سنگ در صحنین او لعل بدخشان می شود

ریگ در دست گدایش دُرّ و مرجان می شود


گر بخواهد از دل آتش عبیر آید برون

ور دهد فرمان ز نقش پرده شیر آید برون



مهر گیرد وام از مهر رخ تابان او

مه کم از خشت طلا در گوشه ی ایوان او

آسمانها قطعه ای از سفره ی احسان او

آسمانی ها، زمینی ها، همه مهمان او

بوالحسن کنیه، علی نام و رضا عنوان او

شهریاران جهان خاک در دربان او


دوست در کویش نه تها سرفرازی می کند

دشمن ار آید از او مهمان نوازی می کند



ای جمال حضرتت آیینه ربّ جلیل

ای زبانت با خدا در گفتگو بی جبرئیل

زائر قبرت هزاران نوح و موسی و خلیل

ماه رویت مشعل انّا هدیناه السّبیل

مصطفی را بضعه و موسی ابن جعفر را سلیل

خاک کویت عطر جنّت آب جویت سلسبیل


ای تو را در آستین دست عطوفت اهلبیت

هم رضای اهلبیتی هم رئوف اهلبیت



کیستم من سائلی امیّدوارم یا رضا

تو گُل گلهائی و من خار خارم یا رضا

این امیدم این گناه بی شمارم یا رضا

این دل خون این دو چشم اشکبارم یا رضا

جز گنه بر درگهت چیزی ندارم یا رضا

شرمسارم شرمسارم شرمسارم یا رضا


هر چه بودم هر که هستم تو پناهم داده ای

کی جوابم می کنی اکنون که راهم داده ای



من ز دور کودکی دور شما گردیده ام

با شما از خردسالی آشنا گردیده ام

بر سر کوی تو ای مولا گدا گردیده ام

سائلی بودم که گرد این سرا گردیده ام

گر چه خم از بار سنگین خطا گردیده ام

شرمگین از اینهمه لطف و عطا گردیده ام


با شما بگذشته از آغاز شادیّ و غمم

هر که هستم خاک زوّار حریمت «میثمم» 

آرش قاسمی

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی


دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی

اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی


اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی


ای وای اگر برای افشای هر گناهم

گردند روز محشر هر عضو من گواهی


هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم

مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت

رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی


بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست

در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی


از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا

ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


تن خسته پا شکسته درها تمام بسته

جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی


آلودگی دل را با اشگ تو به شویم

تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم

کاورده ام علی را در عین روسیاهی


مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم

بی حب او نباشد طاعات جز تباهی

آرش قاسمی

ای اشک‌ها ببارید از چشم‌ها چو باران

کز باغ وحی، با هم رفتند گلعذاران


خون از دو دیده جاری‌ست هنگام سوگواری‌ست

چشم مدینه گرید چون چشم سوگواران


دیشب عزیز زهرا بگذاشت سر به صحرا

خورشید وحی گردید پنهان به کوهساران

آرش قاسمی

بعثت ختم رسل آمد

وحی حق بر عقل کل آمد

 امشب آمد از خدا

بر محمّد این ندا

بخوان به نام خدا، یا رسول‌الله یا رسول‌الله

بخوان به نام خدا، یا رسول‌الله یا رسول‌الله

آرش قاسمی

نور جهانگیر نبوّت رسید 

عید بزرگ بشریّت رسید 


عید خدا عید جهانِ وجود 

عید قیام است و رکوع و سجود 


عید رسول دو سرا آمده 

منجی عالم ز حرا آمده 

آرش قاسمی

ای کرامت سائل صحن و سرایت یا جواد

ای سلامت جود بر جود و عطایت یا جواد

ای که بارد جود از دست گدایت یا جواد

ای صفای دل حریم با صفایت یا جواد

ای دوای دردمندان خاک پایت یا جواد

دوست و دشمن کند مدح و ثنایت یا جواد

آرش قاسمی

جمعه ها روز انس با مهدی است 

بهترین ذکر جمعه یا مهدی است 

آرش قاسمی


 بند اول:

نبوت ناتمام است و علی تنهاست بی زهرا 
ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی زهرا 
چنان که بی علی زهرا ندارد کفو و همتایی 
علی آری علی یکتای بی همتاست بی زهرا 
به قدر قدر و کوثر می خورم سوگند نزد حق 
که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی زهرا 
نه جنت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را 
نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی زهرا 
مبادا ناقة او پا گذارد دیر در محشر 
که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی زهرا 
به آیات شفاعت می خورم سوگند در محشر 
شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی زهرا 
به پیشانی اهل جنت این مصراع بنوشته 
که جنت دوزخ رنج و عذاب ماست بی زهرا 
محبت آب داده لاله های بوستانش را 
شفاعت می کشد در حشر ناز دوستانش را

آرش قاسمی