مدهوشم و سرمست ز ميناي غم و رنج
گلگون شده زان باده ی نابم رخ نارنج
افتاده ام از اسب در اين عرصه شطرنج
بنگر كه : سر و كتف و دل و ساعدو آرنج
رفت از نظرم در هوس روي تو هر پنج
تو عزیز عالمینی از همه خوبان سری
بر فلک مولا تویی و از ملک دل میبری
بر عاشقان خسته دل جان و جانانی